بـهوقــت تنهــایــی،
مــرد، زیــر بــاران سیگــار مــیکشــد؛
زن، پشــت پنجــره!
امــا، نــه بــاران، مهــم اســت،
نــه مــرد، نــه پنجــره، نــه زن!
مهــم،
تنهــایــی اســت کــه دود مــیشــود .
بـهوقــت تنهــایــی،
مــرد، زیــر بــاران سیگــار مــیکشــد؛
زن، پشــت پنجــره!
امــا، نــه بــاران، مهــم اســت،
نــه مــرد، نــه پنجــره، نــه زن!
مهــم،
تنهــایــی اســت کــه دود مــیشــود .
ﻧـﮧ ﺣﻮﺻﻠـــﮧے ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــטּ ﺩﺍﺭﻡ
ﻧـﮧ ﻣـےﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺴــے ﺩﻭﺳﺘــﻢ ﺩﺍﺷﺘــﮧ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾـטּ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮﺩﻡ …
ﻣﺜـﻞ ﺩے , ﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــטּ , ﻣﺜـﻞ ﺍﺳﻔﻨــــــﺪ
ﻣﺜـﻞ ﺯﻣﺴﺘــــﺎטּ
ﺍﺣﺴــــــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ ﺯﺩﻩ
ﺁﺭﺯﻭﻫـــﺎﯾــــﻢ ﻗﻨﺪﯾــــﻞ ﺑﺴﺘــﮧ
ﺍﻣﯿــــــﺪﻡ ﺯﯾــﺮ ﺑﻬﻤــטּ ِ ﺳــﺮﺩ ِ ﺍﺣﺴــﺎﺳﺎﺗﻢ ﺩﻓــــטּ ﺷـﺪﻩ ….
ﻧـﮧ ﺑـﮧ ﺁﻣـــــدنـے ﺩﻝ ﺧﻮﺷــﻢ
ﻭ ﻧـﮧ ﺍﺯ ﺭﻓﺘـــــنـے ﻏﻤﮕﯿــטּ ...
ﺍﯾـטּ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﭘــُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــــﻮﺗـﻢ ...
عشق یعنی تو ندونی و اون دوستت داشته باشه.
عشق یعنی برات نگران بشه و تو تعجب کنی.
عشق یعنی حالت رو بدونه، اما باز بپرسه چطوری
عشق یعنی این که با تمام صمیمیت باز به "تو" بگه "شما"
عشق یعنی غرورش رو بذاره زیر پاشو بهت بگه دوستت دارم.
عشق یعنی این که بدونی داره باهات لج و لجبازی می کنه ، ولی تو باز باهاش
مهربونی کنی.
عشق یعنی وقتی دلش برات تنگ شد قرآن باز کنه و صورتش رو لای صفحات اون بذاره
و اونقدر گریه کنه که وقتی سرش رو بلند کرد ببینه نوشته " اِنّا فَتَحنا لَکَ فَتحآ مُبینا ".
عشق یعنی این که دلش برات تنگ بشه و بره وضو بگیره و سجاده رو باز کنه و
شروع کنه به گریه کردن فقط پیش خدا.
عشق یعنی این که دوست داشته باشی فقط کنار تو باشه، اما وقتی بهت میگه
می خوام با دوستام باشم، بهش بگی خوش بگذره عزیزم.
عشق یعنی وقتی حالش بد میشه و ناراحته بیشتر از اون غصه بخوری و وقتی شاد
هستش باهاش شادی کنی.
عشق یعنی این که به خاطر هم، با خودتون و دنیا در جنگ باشید و باز خسته از
تمام نبرد ها به هم بگید دوستت دارم...
عشق یعنی...
ﺩﻟﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ...
ﯾﮏ ﻣﯿﺲ ﮐﺎﻝ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺮﺍﯾﺖ...
ﺷﻤﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﮐﻪ...
ﺳﯿﻮﺵ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﯽ!
ﺯﯾﺮ ﻟﺐ... ﺗﮑﺮﺍﺭﻡ ﮐﻨﯽ...
ﺑﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﯿﺎﻭﺭﯼ...
ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﯼ ﺗ ﻮ...
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﮐﻨﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﺧﻮﺩ ﺁﮔﺎﻫﺖ ...
دلتنگم
دلتنگ روزهای باتو بودن
من صدایت کنم "عشقم"
وتو بگویی "جونم"
ومن سیرنشوم ازاین جانم گفتنهایت
وبازصدایت کنم وبازصدایت کنم.........
روزهای خوب چه زود تمام میشوند
به سراغ مـــن اگر می آیی تنــد و آهســته چه فرقی دارد !؟
تــــــو به هر جور دلت خواست بـــــیا !
مثل سهراب دگر ، جنس تنهایی من چینــی نیست،
که ترک بردارد مثل آهــــن شده است ،
تـــــو فقط . . . . زود بیا
ترســو بودی ،
جاده خیانت را برایت تنگ و تاریک و ترسناک کرده ام
امـــا . . .
چه شجـــاع شده ای . . .
۲۰ میدهم ، شاید هم ۲۱ . . !
خیانت را در لباس عشق بازی کردن هنر میخواهد ،
که تو باهنری . . !
.
چرا از همون ماده ای که تو شامپو بچه استفاده میکنن
که چشمو نمیسوزونه تو شامپوی ماها استفاده نمیکنن؟
چش ما چش سگه !